منتخبین بهمن ۱۳۹۸
بهترین آگهی تلویزیونی
بهترین آگهیهای تلویزیونی بهمن ۱۳۹۸ به انتخاب داور مهمان
به نام خلّاق بی همتا
خداوندگاری که هر آن جهانی نو پدیدار میکند و به قول استاد عزیزم مرحوم قیصر امینپور: "نوآوری سنت اوست".
داوری تنها از آنِ خداست و به جز پیشگاه خداوند هیچ داوری مصون از خطا و اشتباه نیست. به ویژه داوری در حوزه هنر و ارتباطات که بدون شک سلیقه فردی و پیشزمینههای ذهنی داور در زاویه نگاه و منظر تماشای او سهم زیادی دارد با این حال گریزی از قضاوت نیست و توجه به معیارها و اصول مورد قبول عامه کارشناسان، میتواند دخالت سلایق فردی را تا حد زیادی کاهش دهد لذا پیش از معرفی آگهیهای برتر تلویزیونی و رادیویی بهمن ماه 1398 توجه به چند نکته را مفید میدانم:
خداوندگاری که هر آن جهانی نو پدیدار میکند و به قول استاد عزیزم مرحوم قیصر امینپور: "نوآوری سنت اوست".
داوری تنها از آنِ خداست و به جز پیشگاه خداوند هیچ داوری مصون از خطا و اشتباه نیست. به ویژه داوری در حوزه هنر و ارتباطات که بدون شک سلیقه فردی و پیشزمینههای ذهنی داور در زاویه نگاه و منظر تماشای او سهم زیادی دارد با این حال گریزی از قضاوت نیست و توجه به معیارها و اصول مورد قبول عامه کارشناسان، میتواند دخالت سلایق فردی را تا حد زیادی کاهش دهد لذا پیش از معرفی آگهیهای برتر تلویزیونی و رادیویی بهمن ماه 1398 توجه به چند نکته را مفید میدانم:
- کیفیت و اجرای درست تکنیک های فنی اگر چه لازمه ساخت آگهی تبلیغاتی است اما در این داوری، هیچ اثری صرفا به دلیل تکنیک بالا انتخاب نشده است. اگر چه هر اثری که در تکنیک دچار ضعف بوده است به طور طبیعی از گردونه بررسی حذف شده است، به رخ کشیدن تکنیک، اثر موفقی پدید نمیآورد مگر اینکه تکنیک در خدمت تقویت و تبیین محتوا قرار گرفته باشد. آنچه در این مقال مورد توجه قرار گرفته خلاقیت هنری آثار بوده است. خلاقیت جوهره اصلی و عنصر کمیاب هنر-صنعت تبلیغات است. ما از اثر تبلیغی انتظار غافلگیری و شگفتی داریم اما اثربخشی تبلیغ در گرو این مطلب است که این شگفتی با ظرافت هنرمندانهای در خدمت محتوا باشد. فرض کنید شعبدهبازی از کلاهش یک قوطی رب گوجه فرنگی بیرون بیاورد. ما از ظاهر شدن قوطی رب تعجب میکنیم اما این تعجب باعث اقناع ما نسبت به کیفییت رب نخواهد شد چرا که در این مثال عنصر غافلگیری در خدمت محتوا عمل نکرده است. در مجموعه تیزرهای بهمن ماه با انبوهی از خلاقیت هایی مواجه هستیم که در خدمت محتوای تبلیغ قرار نگرفته است. محتوا در اینجا به معنای پیام تبلیغ نیست بلکه منظور از محتوا فضای حاصل از کنش و واکنش فرستنده و گیرنده بر عنصر پیام و بر یکدیگر در بستر فضای فرهنگی رسانه، جامعه و مجموعه عوامل بیرون از کانال ارتباطی است. برای فهم دقیق تر تفاوت پیام با محتوا به این نکته توجه کنید که ما در تبلیغ، برای انتقال پیام به شکل تاثیر گذارتر از تکنیک مجاورت استفاده میکنیم یعنی پیام را در مجاورت موسیقی، شعر، جذابیت های بصری، احساس شادی یا نوستالژی یا هر چیز خوشآیند دیگری قرار میدهیم تا بر اثر این مجاورت، پیام برهنه، به محتوایی جذاب تبدیل شود. حالا نکته مورد بحث اینجاست که آیا محتوای شکل گرفته آمیزهای از پیام و جذابیت هاست یا اینکه پیام و دیگر جذابیت ها به هم الصاق شدهاند و محتوا شکل نگرفته است؟ به عبارت دیگر ما با شیر و شکر و آرد و تخم مرغ، کیک خوشمزهای پختهایم یا اینکه این 4 قلم جنس را در سبد گذاشتهایم و به دست مخاطب دادهایم؟ در میان تبلیغات بهمن ماه با تیزرهایی مواجه هستیم که صحنههایی از تمرین ورزشکار محبوبی را در کنار ماشین لباسشویی، صحنههای جذابی از ورزش صخرهنوردی را در کنار کاشی و سرامیک و ... نشان می دهد. آیا در چنین تیزرهایی عوامل جذابیت به تقویت برند در ذهن مخاطب کمکی میکند؟ یا بگذارید یک مثال دیگر بزنم: آیا جمله معروف و محبوب فارسی را پاس بداریم منجر به محبوبیت برند غذای فارسی در ذهن مخاطب خواهد شد؟ یابه زبان ارتباطات آیا تبلیغ ما اثر اقناعی نیز خواهد داشت؟
- اقناع در تبلیغ مسالهای بسیار پیچیده است و سازندگانی که با اصول و مبانی علم ارتباطات آشنا نباشند از شاخههای بلند تبلیغ میوهای نخواهند چید. رسیدن به اقناع، بینهایت راه و روش دارد اما بیراهههایی هم وجود دارد که باعث گم شدن مخاطب در هزارتوی دنیای تبلیغات میشود. فراموش نکنید که صداهای کلفت و عجیب و غریب نریتورها، موسیقیهای تند، دکوپاژ آشفته، کاتهای سریع پشت سر هم با جملههایی نظیر اینکه ما فیلها را هوا میکنیم و کرگدنها را پوست میکَنیم شاید موقتا هیجانی برای بیننده ایجاد کند اما به اقناع مخاطب در جهت پذیرفتن و هضم پیام کمکی نمیکند. در تبلیغ تلاونگ، تخم مرغ تلاونگ که به دلایلی جزو برگزیدههای بهمن ماه نیست با نمونه خوبی از اقناع مواجه هستیم. در اینجا پیام اصلی بهداشتی بودن تخممرغهاست. سازنده اثر با کمک گرفتن از انیمیشن به خوبی عبور میکروب و باکتری را از لایههای پوسته تخممرغ نشان داده است. تصویری که مخاطب را نسبت به احتمال آلوده بودن تخممرغهای دیگر اقناع میکند. و اما آفت اقناع، اغراق است.
- اغراق یکی از پرکاربردترین و در عین حال یکی از ظریف ترین تکنیک های تبلیغاتی است. ما با اغراق پیام را واضحتر نشان میدهیم. حتی با اغراق موقعیت طنز میسازیم اما اگر از همین اغراق نمکین کمی بیشتر از حد مجازش استفاده بشود میتواند از تبلیغ، آش شور وتلخی بسازد. حدّ اغراق این است که مخاطب احساس نکند که شعورش به بازی گرفته شده یا او را نادان یا دستبسته در برابر محتوای تبلیغی فرض کردهاند. در یکی از تیزرها با آقایی مواجه هستیم که روی تشکهای نرم خوابش نمیبرد اما روی موکتی که سوژه تبلیغات است در آرامش کامل ولو میشود و به خواب میرود. موکت در بهترین شرایطش یک موکت است و نمیتواند نرمتر از تشک ابری باشد همچنان که پیاز با ارتقای کیفیت به موز تبدیل نمیشود. این شکل از مواجهه با مخاطب تاثیر خوبی بر ذهن بیننده نخواهد داشت. اغراق میتواند نمک تبلیغ باشد به شرط اینکه در استفاده از صنعت اغراق به دام کلیشهها نیفتیم.
- و این کلیشه بزرگترین مصیبت دنیای تبلیغات به ویژه در ایران است. انبوهی از تیزرها صرفا محصول را نشان میدهند و نام برند را با صدای اغراق آمیزی فریاد میزنند. این افتضاح ترین حالت کلیشه سازی است. در این داوری تمامی آثاری که به نشان دادن خود محصول پرداختهاند در همان مرحله نخست از گردونه بررسی و انتخاب حذف شدند. بیش از نیمی از تیزرها با نشان دادن سقف سولههای کارخانهها شروع میشوند و برای من قابل درک نیست که سقف سوله چه جذابیت خاصی میتواند برای مخاطبان داشته باشد. صدها تیزر برای معرفی محصول خود از تصاویر خط تولید کارخانه استفاده کردهاند. آیا شما با دیدن خط تولید کارخانه تولید بستنی یا شکلات متوجه خوشمزه بودن محصولات آن میشوید؟ تعداد بسیاری از این تیزرها با کلمه "امروزه" شروع میشود. این کلمه پیش از هر چیز دیگری نشان دهنده این است که فرستنده پیام نمیداند که حرفش را چطور شروع کند و دنبال یک مقدمه مناسب میگردد. از دیدن این همه کلیشه شگفت زدهام و گمان میکنم سازندگان تیزر باهوشتر از این هستند که نفهمند این کلیشهها چقدر حوصله سر بر است اما میتوانم حدس بزنم که نشان دادن سقف سوله یا خط تولید در حقیقت سفارش مشتری است و از سوی سفارشدهندهها به تیزرسازان تحمیل میشود چرا که مدیران صنایع نیز گرفتار همین کلیشههای ذهنی از مفهوم تبلیغات هستند و نمیتوانند به تخصص سازندگان تبلیغ اعتماد کنند. در یکی از این تیزرها سوژه تبلیغات، لرزهگیرهای لاستیکی صنعتی و ساختمانی است. تصور کنید که این سوژه چقدر برای خلاقیت های طنز و جذاب و هنرمندانه مناسب است. همین الان که دارم این سطرها را تایپ میکنم نزدیک به 10 تا ایده خندهدار از لرزش بیموقع اجسام و تضاد آن با آرامش مطلق در فضاهای پر از لرزش در ذهنم شکل گرفته است اما باورش سخت است که سازنده تیزر، سوژه به این بامزگی را مفت و مجانی رها کرده است و در تبلیغ خود، خط تولید کارخانه مذکور را نشان می دهد. یکی دیگر از این شگفتیها تبلیغ یک چاپخانه است. برای تبلیغ چاپخانه به اغراق در کیفیت چاپ نیاز داریم. این سوژه در ذات خودش فرصت خلق ایدههای تازه است در حالیکه سازنده بی ذوق برای این تبلیغ از تصویر کارگران چاپخانه در حین کار استفاده کرده است. چیزی که برای مخاطب هیچ اهمیتی ندارد. حد کلیشه در تبلیغات ایرانی به همین جا ختم نمیشود. لوکیشنهای تکراری، خانههای خیلی سرد و خالی و عموما بزرگتر از خانههای 99 درصد مردم، میزهای غذای تکراری، کلاسهای درس تکراری، حتی مدل موی تکراری! شوخی نمیکنم. چند تا تبلیغ با بازیگرهای مو فرفری در ذهن دارید؟ استفاده از موهای وزوزی و فر نیز در تیزرها به کلیشه تبدیل شده است. این همه کلیشه حاصل دوری سازندگان تیزر از ادبیات است.
- منظورم از ادبیات شعر و داستان نیست بلکه مقصودم مغز نغز خلاقیت است. چیزی که آن را در شکل اولیه "ایده" و در شکل پیشرفته "سناریو" میخوانیم. تیزرهای ما به شدت از فقر ایده و سناریو رنج میبرند. حل این مشکل یک راه حل ساده دارد. ایده پردازان ما باید وقت بیشتری را به مطالعه شعر و داستان اختصاص بدهند. باقی چیزها خود به خود درست میشود. گفتم ادبیات و یاد این سوال افتادم که آیا استفاده از این همه شعر و موسیقی در تبلیغات خوب است؟
- در آثار بهمن ماه با انبوهی از کارهای موزیکال مواجه بودیم. این اتفاق فی نفسه دارای اشکال نیست و ما بسیاری از تیزرهای موزیکال را در حافظه خود نگه داشتهایم. تبلیغ کفش نهرین (شما هم میخواین) و سس دلپذیر (میخوام سالاد درست کنم) که اخیرا هم به بازسازی نوستالژی آن پرداخته شده از نمونههای خوب آثار موزیکال است اما وقتی بالای شصت درصد آثار به شکل موزیکال ساخته شود جلب توجه کردن بین این همه اثر با شعر و آواز سخت میشود. اخیرا در برنامه عصر جدید با عمو اسماعیل آشنا شدیم. عمو اسماعیل میوهفروشی است اهل اردبیل که با صدای خوشش مشتری جذب میکند. مردم به خاطر صدای خوشش دور او جمع میشوند و احتمالا از این منظر فروش بیشتری هم داشته باشد اما فرض کنید همه مغازهدارهای بازار اردبیل با هم بزنند زیر آواز! با چه صحنهای مواجه خواهید شد؟ ضمن اینکه سازندگان ما تسلط چندانی هم روی شعر و موسیقی ندارند. بگذارید بیتعارف عرض کنم. عمده این شعرها با غلط های فاحش وزن و قافیه مواجه هستند. در یکی از تبلیغها می شنویم: "دکتر بنم، یه پاستیل/ خواستنیام به چند دلیل" . و همانطوری که ملاحظه میکنید سازنده اثر هیچ اعتقادی به عروض ندارد. بنده از دوستانم در هنگام طرح چنین مسالهای پاسخی شنیدهام که عذر بدتر از گناه است. میگویند مگر چند درصد مردم از وزن و قافیه سر در میآورند؟ این پاسخ فاجعه است. چون مخاطب عام از فنون فیلمبرداری، گرافیک، تدوین، میکس، دکوپاژ و خیلی چیزهای دیگر سر در نمیآورد اما همه اینها در ناخودآگاه مخاطب است که اثر میگذارد و باعث احساس خوب او نسبت به کلیت اثر میشود ضمن اینکه زورچپان کردن کلمات در تنگنای وزنی در دراز مدت باعث بیزاری مخاطب به ویژه مخاطب کودک از شعر و آثار موزیکال خواهد شد. در مجموعه آثار بهمن ماه به ندرت کارهای موزیکال خوب دیده میشود. تیزر تبلیغاتی تبرک، محصولات تبرک با ترجیع "باز شد. دیده شد. خیلی پسندیده شد"به خاطر استفاده از رنگهای متنوع موسیقی، تبلیغ تم پارک آبی اوشن، در جزیره کیش به خاطر موزیک جذاب و تبلیغ سرای ایرانی، خرید با 20 قسط با شعر "آی قصه قصه قصه/ جنسای سرا بیست قسطه" به خاطر داشتن شعر روان و ساده، جزو بهترین آثار موزیکال بودند که متاسفانه به دلایل دیگری هیچ کدام به مرحله نهایی راه نیافتند. شاید تصور کنید که قسطه با قصه هم قافیه نیست در حالیکه باید عرض کنم که از آنجایی که بحث قافیه در ادبیات منوط به حالت شنیداری است، این قافیه کاملا صحیح است. نکته دیگر اینکه متاسفانه در آثار موزیکال با سیلی از آثار تقلیدی مواجه بودیم که در جای بحث دارد.
- این که گفتم آثار تقلیدی در حقیقت مسامحه در کلام بود. اگر میخواستم با شما صمیمانه و راحت حرف بزنم باید بیرودربایستی میگفتم آثار دزدی! وقتی ما از موسیقیهای معروف ایرانی و خارجی از باخ و بتهون و موتزارت گرفته تا آهنگهای فولکلور ایرانی استفاده میکنیم یعنی به مفهوم کپیرایت اعتقادی نداریم. حقوق مولف را پرداخت نمیکنیم و از همه اینها بدتر اینکه باعث تخریب آثار ارزشمند هنری در ذهن مخاطبان میشویم. به خدا شان گنجینههای فرهنگی و هنری این نیست که ما آن را خرج محصولات مصرفی بکنیم. لطفا کمی مراعات کنید.
- مشکل دیگری که در بسیاری از ساختههای تلویزیونی دیده میشود ازدحام پیام است. فرض کنید به یک مهمانی دعوت شدهاید و میزبان از بدو ورود شما پذیرایی آغازین و پیش غذا و غذای اصلی و دسر را با هم روی میز بچیند! آیا شما از این شکل پذیرایی احساس خوبی خواهید داشت؟ پس چرا از اول تیزر به طور همزمان از تصویر و نریشن و لوگو و زیرنویس استفاده میکنیم؟ تیزرهایی که در تمام مدت پخش لوگوی شرکت را در گوشه کادر نگه میدارند بدجوری روی اعصاب مخاطب راه میروند. لوگو باید در بهترین زمان و در بهترین مکان ظاهر شود. چرا با این همه کار شلوغ مواجه هستیم؟ یادتان نرود که مخاطب مجبور نیست که شش دانگ حواسش را به تبلیغ شما بدهد چون کسی از محتوای تیزر از او امتحان نمیگیرد و نکتههای تیزر در کنکور نمیآید پس لطفا همزمان از نریشن و زیرنویس استفاده نکنید.
- حالا کار به این نداریم که وقتی جناب مک لوهان گفت: "رسانه همان پیام است" دقیقا چه مفهومی را در ذهن داشت اما ما که شغلمان تبلیغ است، لازم است تفاوت رسانهها و کانالها را بشناسیم. شاید شما باور نکنید ولی در یکی از تیزرها خودم با چشم های خودم دیدم که کارگردان از بیلبورد تبلیغ محصولی در اتوبان فیلمبرداری کرده بود و تیزر تلویزیونی ساخته بود. بعضی از تیزرها هم با مشکل نقض غرض مواجه هستند. به عنوان مثال مشتری از فرش انتظار دوام دارد ولی وقتی ورق خوردن فرشهای متنوع را در کف اتاق میبیند ناخودآگاه احساس میکند که این محصول دوام نخواهد داشت. همین ورق خوردن فرشها در محیط فروشگاه می تواند نشان دهنده تنوع محصول باشد و از این بیدقتیها در کار فراوان دیده میشود.
- آخرین نکتهای که درباره آگهیهای مربوط به بهمن ماه سال 1398 عرض میکنم این است که متاسفانه به قدر کافی در ساختن آگهیهای تبلیغاتی از ظرفیت های طنز استفاده نمیشود. انتظار داشتم در مواجهه با این تعداد اثر تبلیغاتی با حجم بیشتری از طنز و مطایبه مواجه باشم که این موضوع جای دریغ دارد.
و اما آثار برگزیده:
قبل از اعلام منتخبین نهایی در بخش آگهیهای تلویزیونی و رادیویی،این آثار را شایسته تقدیر میدانم:
قبل از اعلام منتخبین نهایی در بخش آگهیهای تلویزیونی و رادیویی،این آثار را شایسته تقدیر میدانم:
- آگهی پوشک کوکومی، پوشک اقتصادی کوچک که با تکنیک استاپ موشن در فضای کلاژ پارچه ساخته شده است اثر قابل توجهی است. بدیهی است که ساخت استاپ موشن کار سخت و پر زحمتی است اما این اثر به این دلیل که شباهت بسیاری با تبلیغ نوشیدنی ردبول دارد جزو آثار منتخب قرار نمیگیرد. تکرار ژانر در خلق آثار هنری بلااشکال است اما به نظر نگارنده شباهتهای موجود در این دو اثر بیش از استفاده از یک ژانر مشترک است. همچنین در بین آگهیهای بهمن ماه آگهی تک ماکارون، بالشتی مغزدار پیکوتک و آگهی صباح، پنیر صباح لاکتیکی به خاطر تلفیق فضای رئال با انیمیشن و ساخت شخصیت جذاب سهبعدی، آگهی گروه ستاره کویر یزد، فرش ستاره کویر یزد به خاطر استفاده مناسب از رنگ های خنثی، آگهی گلرنگ، مایع شیشه پاککن گلرنگ به خاطر ایجاد موقعیت طنز در گرفتن و عقب کشیدن زیرنویس با دست، آگهی محصولات اکتیو، تبریک روز مادر و آگهی بیمه کوثر، ارائه دهنده انواع بیمه ها به خاطر تاثیرگذاری و استفاده مناسب از حس عاطفی، آگهی محصولات اکتیو، پاک کننده چند منظوره اکتیو به خاطر بهرهگیری از رنگ های شاد و جذاب، آگهی روغن موتور اکووی به خاطر سادگی و کیفیت ساخت انیمیشن سه بعدی، آگهی شهر فرش، ارزان تر از هر تخفیف به خاطر استفاده مناسب از طراحی دکور، آگهی محصولات بیژن، سس کچاپ بیژن به خاطر استفاده از سناریوی خلاقانه و بهرهگیری کارآمد از حضور سلبریتی در خدمت ایده و سناریو، آگهی محصولات فامیلا، چای فامیلا به خاطر استفاده مناسب از رنگ و بازآفرینی جذاب فضای تابلوی نقاشی و آگهی محصولات مزمز، سرزمین مزه ها به خاطر کیفیت ساخت انیمیشن
در بخش تلویزیونی
- تکدانه ، آب سیب طبیعی تکدانه
به خاطر استفاده خلاقانه از تضاد، بهرهگیری از استعارههای تصویری نظیر استفاده خلاقانه از برادههای آهن به جای برنج و بهکارگیری زنجیر دوچرخه به جای کباب و به تصویر کشیدن خلاقانه فضای غیر طبیعی - ایزی پیک ، نسل جدید دستمال توالت
به خاطر خلق سناریوی مبتنی بر تصویر، استفاده حداقلی از کلام و بازی هنرمندانه بازیگر کودک - محصولات شیرین عسل ، وینر
به خاطر خلق تصاویر جذابی که فینفسه ارزش تماشا دارند و پیوند مناسب محتوای آگهی با عنوان برند - پاکناز ، شیشه شوی پاکناز
به خاطر خلق فضای طنز و استفاده از کاراکترهای جذاب
بهترین آگهی رادیویی
بهترین آگهیهای رادیویی بهمن ۱۳۹۸ به انتخاب داور مهمان
و اما در مورد آثار رادیویی نیز اشاره به چند نکته خالی از لطف نیست:
در بخش رادیویی
- متاسفانه مشکل فضاهای کلیشهای، لحن عصا قورت داده نریتورها و موزیک اغراقآمیز آگهیها، عدم امانتداری و استفاده بیاجازه و بیرویه از آثار معروف موسیقی، ازدحام آثار بیکیفیت موزیکال با غلط های فراوان ادبی و دیگر مشکلاتی از این دست که پیشتر گفته شد، در آگهیهای رادیویی به مراتب بیشتر از آگهیهای تلویزیونی شنیده میشود. تعداد زیادی از آثار با جمله شرکت فلان و بهمان با یک عالمه سال سابقه در صنعت بیسار شروع میشود. دریغ از یک جو خلاقیت! انگار سازندگان آثار در مواجهه با رادیو به نوعی سهلانگاری پذیرفته شده رسیدهاند. شاید این احساس در کممخاطب تلقی شدن رسانه رادیو سرچشمه گرفته باشد اما کارشناسان ارتباطات معتقدند که رسانه رادیو به خاطر سهم بیشتری که در به کار گرفتن تخیل مخاطبان دارد، دارای ظرفیت هایی به مراتب بیشتر از تلویزیون است.
- از مقتضیات رسانه شنیداری این است که مخاطب باید برای شنیدن مهمترین بخش پیام آماده شده باشد پس سازندگانی که آگهی رادیویی خود را با نام برند شروع میکنند احتمالا شناخت کافی از این رسانه و نحوه ارتباط مخاطبان با آن ندارند.
- سازندگان محترم آگهیهای رادیویی! به خدا قسم لحن شاد گوینده باعث انتقال احساس شادی به مخاطب نخواهد شد. شما باید برای مخاطب شادی بیافرینید. این لحن شادمانه و ذوقزدگی مصنوعی گویندگان آن هم به خاطر محصولات مصرفی روزانه و پیش پا افتاده فقط باعث مسخره شدن اثر خواهد شد. ما هیچ وقت برای شاد کردن فردی که مصیبت دیده برای او لطیفه تعریف نمیکنیم بلکه با او همدردی میکنیم. پس مخاطب خود را بشناسید و با استفاده از هنر طنز، شادی را به دلش منتقل کنید. این قدر هم به گویندههای بیچاره فشار نیاورید.
- باور کنید اگر مثلا به شنونده بگویید که فلان رستوران غذای خوشمزهای دارد آن شنونده این حرف را از شما نخواهد پذیرفت چون احتمالا خنگ نیست و میداند که شما برای گرفتن این جمله پول گرفتهاید پس لطفا اینقدر کارهای خطی و اعلامیهوار نسازید. سناریو بنویسید، ایدهپردازی کنید و جذابیت و شگفتی خلق کنید.
- نکته آخر اینکه ایران فقط تهران نیست. رادیو مخاطب محلی فراوانی دارد. به ذوق و سلیقه اقوام مختلف ایرانی توجه کنید و از ظرفیت رادیوهای محلی غافل نباشید.
در بخش رادیویی
- هافمن ، پنجره های UPVC هافمن
به خاطر استفاده از فضای نمایشی و اقناع مخاطب نسبت به محتوای تبلیغ - شیرین عسل ، محصولات شیرین عسل
به خاطر استفاده از بازیگرهای متعدد، موزیک شاد و جذاب و خلق فضای شاد و مفرح - ساندیس ، یه گاز میوه آبدار
به خاطر توجه به ظرفیت رسانه رادیو و استفاده مناسب از افکت - کویر تایر ، لاستیک سبز رینگ 18
به خاطر استفاده از صدای کودک به جای بازیگر و بهرهمندی از متن زیبا